اخبار و مصاحبه
شماره : 34177
۱۱:۲ ۱۳۹۲/۶/۲۱
اندیشه سیاسی ملاصدرا

در آغاز این نوشتار و پیش از پرداختن به نظریات مختلف پیرامون اندیشه سیاسی ملاصدرا، به زندگی و زمانه وی می پردازیم و سپس وارد بحث از امکان یا امتناع اندیشه و یا فلسفه سیاسی وی می شویم.

زندگى سیاسى:
صدر الدین محمد شیرازى، مشهور به صدر المتألهین و ملا صدرا، در سال ۹۷۹ هـ. ق. در شیراز به دنیا آمد. صدر الدین پس از تکمیل تحصیلات مقدماتى رهسپار کاشان شد و پس از مدتى تلمذ در کاشان، در حدود سال ۹۹۵ هـ. ق. براى تکمیل تحصیلات، عازم اصفهان گردید. در اصفهان نزد شیخ بهایى به تحصیل علوم نقلى و در محضر میرداماد به کسب علوم عقلى پرداخت. ملا صدرا به دلایلى چند؛ از جمله راضى نبودن به تحصیلات رسمى مرسوم، از زندگى در اصفهان سرباز زد و بین هفت تا پانزده سال (بنابر اختلاف اقوال) در روستاى کهک، از توابع شهرستان قم، عزلت گزید و به تهذیب نفس پرداخت تا همچنان که خود در مقدمه کتاب اسفار مى گوید، به شهود عالم معقول نائل آمد. پس از آن که به کمال صورى و معنوى دست یافت، بار دیگر به زندگى دنیوى بازگشت.
وی بعد از بازگشت به زادگاهش به دعوت حاکم شیراز، تا پایان عمر در مدرسه خان شیراز، ساکن بود و واپسین دوره زندگى خاکى خود را یکسره وقف تعلیم و تصنیف کرد. وى به هنگام بازگشت از هفتمین سفرى که جهت انجام زیارت خانه خدا انجام داد، در سال ۱۰۵۰ هـ. ق. در بصره بدرود حیات گفت و بنا به وصیتش، او را در کنار مرقد امیرالمؤمنین على(ع) دفن کردند.
از نظر تفکر و به ویژه تفکر سیاسى، ملاصدرا از کسانى چون افلاطون، ارسطو، افلوطین، فارابى، ابن سینا، سهروردى، غزالى، خواجه نصیر الدین طوسى، ابن عربى، شیخ بهایى و میرداماد تأثیر پذیرفته و متقابلاً بر کسانى چون فیض کاشانى، عبدالرزاق لاهیجى، قاضى سعید قمى، ملا على نورى، ملا هادى سبزوارى، سید جمال الدین اسدآبادى، ملا على مدرسى زنوزى، علامه محمد حسین طباطبایى، مرتضى مطهرى، امام خمینى و… تأثیر گذاشته است(اندیشه سیاسی صدرالمتألهین / نجف لک زایی).
حال بعد از این که مختصراً با زندگی و زمانه ملاصدرا آشنا شدیم، به بررسی دیدگاه های امکان و امتناع اندیشه سیاسی ملاصدرا می پردازیم.
الف) موافقان امکان اندیشه سیاسی ملاصدرا:
در ذیل این عنوان می توان به برخی از صاحب نظران و محققان اشاره کرد که کارهای به نسبت جدی و در خور تأملی را در این راستا انجام داده اند. برای مثال می توان در این جا از آیت الله جوادی آملی، دکتر صدرا، مرتضی جوادی آملی، دکتر داوری اردکانی، دکتر نجف لک زایی و دکتر تقوی نام برد که قائل به اندیشه سیاسی منسجم برای ملاصدرا هستند و در تحقیقات خود به سمت اثبات ادعای خود گام برداشته اند.
آیت الله جوادی آملی به منزله یکی از شاخص ترین افراد موافق اندیشه سیاسی برای صدرالمتألهین، قائل به این است که حکمت متعالیه، سیاست متعالیه را به همراه خود دارد. به قول ایشان، اعتلای سیاست متعالیه به استناد تعالی حکمت متعالیه است و تعالی این حکمت، رهین طرح حدود و اوساطی است که نیازهای دنیوی و اخروی را تأمین می کند. انسان، چه فرد و چه جمع، چه در دنیا و چه در آخرت، به رهبر و قانون نیازمند است(سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه / شریف لک زایی). آیت الله جوادی در جای دیگری می فرماید: صدرا در مبدأ و معاد قائل به این است که علما، وسایط بین انبیا و مردم هستند و در شواهد الربوبیه مى گوید مجتهدان، این سمت را برعهده دارند. از تلفیق این دو فرمایش برمى آید که حتى در عصر حضور هم علما واسطه هستند. در این صورت به تعبیر صدرالمتألهین، اختلاف مجتهدان با یکدیگر شبیه اختلاف شرایع و مناهج انبیا مى باشد؛ با این تفاوت که انبیا، معصوم مى باشند و عصمت مطرح است و در مجتهدان، سخن از عدالت است. از همین رو است که حکمت متعالیه، یک ولایت فقیه متعالیه ترسیم کرده است. صدرالمتألهین براى فقیهى که فیلسوف نباشد، ولایت قائل نیست، بلکه ولایت را براى فقیهى مى داند که جامع فقهین، فقه اکبر و فقه اصغر باشد؛ مانند امام خمینى رضوان الله علیه. بنابراین، فرق ولایت فقیه حکمت متعالیه با ولایت فقیه سایر حکمت ها در این است که در حکمت متعالیه، جامع بین الفقهین است، ولى در حکمت هاى دیگر فقیه به همین صورت تک بعدى نیز مى تواند در جایگاه ولى قرار گیرد. باید عنایت ویژه اى مبذول کرد و نباید حکمت متعالیه را صرفاً یک نام گذارى دانست(سخنرانی آیت الله جوادی آملی / ۱۶/۳/۸۶).
از دیگر قائلین به امکان اندیشه سیاسی ملاصدرا می توان به دکتر صدرا اشاره کرد. وی معتقد است که در دوره صفویه، ملاصدرا با استفاده از مطالعات شهودی سهروردی و حکمت جاویدان و نیز فلسفه های پیشین، متعالیه را تأسیس می کند. حکمت متعالی صدرا معطوف به سیاست است و وارد مباحث سیاسی می شود. از نگاه ایشان، تمام رهبران روحانی مشروطیت، تحت تأثیر جریان صدرایی قرار می گیرند؛ شاخه فقهی به زعامت شیخ انصاری و شاخه فلسفی با محوریت صدرا. این دو شاخه بعدها انقلاب مشروطیت را شکل می دهند. امام خمینی هم صدرایی است و هم از لحاظ فقهی کاملاً انصاری است. بنابراین، شاهد این هستیم که امام خمینی می کوشد تا فلسفه سیاسی متعالیه را از نظری صرف خارج کرده و وارد عرصه عمل بکند(سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه / پیشین).
مرتضی جوادی آملی نیز که همچون پدر، پیرو امکان اندیشه سیاسی ملاصدراست، می گوید در خصوص امکان فلسفه سیاسی متعالیه می توان گفت در حکمت متعالیه صدرایی، فلسفه سیاسی وجود دارد و شاهد بر آن، مشهد پنجم از کتاب شواهد الربوبیه است که در آن، صدرا در چند اشراق، قدم به قدم پیش آمده و اموری چون نبوت، ولایت، امامت و شریعت را اثبات کرده و وظایف عباد را در مقابل شریعت بیان کرده است. به گفته ایشان، با دقت در ظواهر و تصریحات کلام صدرا می توان دریافت که این حکمت، نه تنها در مرحله استعداد و توان مندی، بلکه در مرحله فعلیت به امر سیاست نگریسته است(سخنرانی در تاریخ ۲۷/۲/۸۶ در پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی).
از دیگر افرادی که با توجه به نوشته هایش می توان او را در این طیف جای داد، دکتر رضا داورى اردکانی است. وی معتقد است صدرالمتألهین، توجه جدى به سیاست داشت وملاصدرا را در زمره فیلسوفانى قلمداد می کند که در عین گوشه‏گیرى و اعراض از پیوستن به ارباب قدرت، جداً به سیاست مى اندیشیده و در آثار خود هم به سیاست مثالى، و هم به رسوم آیین کشوردارى نظر داشته است. به باور اردکانی، صدرا در افکار سیاسى اندیشمندان قبل از خود، تأمل و گاه نوآورى داشته، و به شکل خاص به واقعیت سیاست متداول، شرایط پادشاهى و حدود قدرت پادشاه پرداخته است. البته دکتر داوری به این مسئله، اذعان دارد که فیلسوفان پس از فارابى به مباحث سیاسى کمتر علاقه نشان مى دادند، و اصولاً با وجود شریعت، چندان نیازى هم به ورود به این گونه مباحث نداشتند(اندیشه سیاسى ملاصدرا؟ / سیدصادق حقیقت / علوم سیاسی / ش ۱۱).
یکی دیگر از افرادی که با نگارش کتاب اندیشه سیاسی صدرالمتألهین، گام بلندی را برای اثبات امکان اندیشه سیاسی ملاصدرا برداشت، دکتر نجف لک زایی است. او معتقد است: اولاً، ملاصدرا داراى اندیشه سیاسى مهم و منسجمى است؛ ثانیاً، این اندیشه، اقتدارگرایانه تلقى نمى‏شود؛ ثالثاً، اثبات کننده ولایت سیاسى مجتهدان مى‏باشد؛ رابعاً، به طور کلى مى توان از “حکمت سیاسى متعالیه” سخن گفت. وی می گوید: صدرالمتألهین، فیلسوفى است که به سیاست هم پرداخته، هم به‏عنوان یک دانش سیاسى و هم به‏عنوان یک فعل سیاسى، و توصیه‏هایى به علما، مردم و حاکمان مى‏کند؛ همچنین دانش سیاسى را به‏عنوان دانش مستقل در مجموعه طبقه‏بندى ‏هایى که از علوم دارد، مطرح کرده است؛ و دیگر این که صدرالمتألهین، همان‏گونه که مؤسس حکمت متعالیه است، مؤسس حکمت سیاسى متعالیه نیز است(اندیشه سیاسى صدرالمتألهین‏ / نجف لک زایی / علوم سیاسی / ش ۱۴).
دکتر تقوى نیز از جلمه کسانی است که با نگارش کتاب دوام اندیشه سیاسی به نقد نظریه زوال دکتر طباطبایى پرداخت تا نام خود را در جرگه افراد طرفداران امکانی قرار دهد. به اعتقاد او، نظریه زوال، دو ادعا دارد: اولاً، مباحث صدرا درباره سیاست، فاقد اهمیت بوده و وى اگر سخنى در خصوص توجه به معاش گفته، بیشتر ناشى از تکرار سخنان متقدمین بوده، نه از باب باور راستین به سخنان آنان، و ثانیاً، در بین پیروان مکتب صدرا، هیچ اندیشمند با اهمیتى در حوزه اندیشه سیاسى فلسفى وجود نداشته است. دکتر تقوی در مقاله اى دیگر، مسئله زوال اندیشه سیاسى از ملاصدرا را نسبت زدایى مى‏کند. وی اصرار دارد که اندیشه سیاسى صدرا مهم است و در آن دوران، رکود اندیشه سیاسى وجود داشته، نه زوال اندیشه سیاسى(اندیشه سیاسى ملاصدرا؟ / پیشین). تقوی در اشکال به طباطبایی می نویسد بر خلاف ادعای اول، شخصیت علمی ملاصدرا، شخصیتی جامع بوده و نه تنها در فلسفه که در فقه، ریاضیات و نجوم، صاحب نظر بوده است. وی سپس می گوید که مباحث نظری ملاصدرا در خصوص سیاست، نه تنها بی اهمیت نیست که نشانه جلوه هایی مهم از اندیشه سیاسی اوست؛ به خصوص آن که مباحثی چون تفاوت بین نبوت، شریعت و سیاست که وی در کتاب الشواهد الربوبیه ذکر می کند، با تلخیص و بازنویسی همان مباحث در کتاب دیگر او، یعنی المظاهر الالهیه که به تعبیر صدراشناسان، وی کوشیده تا تمامی رئوس اندیشه و فلسفه خویش را در این کتاب بیان کند، آمده است و این خود، حکایت از اهمیت و جایگاه کلیدی این مباحث در منظومه معرفتی فلسفی او است(درآمدی بر اندیشه سیاسی در اسلام / سید جواد میرخلیلی).
ب‌) مخالفان امکان اندیشه سیاسی ملاصدرا:
در میان کسانی که قائل به امتناع اندیشه سیاسی برای ملاصدرا هستند، می توان از افراد شاخصی چون دکتر جواد طباطبائی، دکتر حقیقت و دکتر خسروپناه نام برد.
دکتر جواد طباطبایى، اندیشه سیاسى صدرا را تقلیدى، و غیرمهم و در مجموع، نماینده حضیض زوال اندیشه سیاسى در ایران مى‏داند(اندیشه سیاسى ملاصدرا؟ / پیشین).
وی در خصوص جایگاه ملاصدرا در حوزه اندیشه سیاسى اسلامى معتقد است: صدرالدین شیرازى، تنها یک بار در بخش پایانى کتاب مبدأ و معاد، خلاصه اى درباره سیاست آورده است و در این امر، راهنماى او، بخش پایانى کتاب الهیات شفاى ابن سیناست که در آن، سیاست و نبوات با نظرى به تفسیر نوافلاطونى جمهور افلاطون آورده شده، اما جالب توجه است که به رغم همسانى بحث صدرالدین شیرازى با سخن ابن سینا و جایگاه واحدى که دو بحث در منظومه فلسفى آن دو فیلسوف دارد، صدرالدین شیرازى در بحث مربوط به ماهیت و اقسام مدینه و در بحث مربوط به ریاست آن، مباحث فارابى را در آراى اهل مدینه فاضله و به ویژه الفصول المدنى به اجمال مى آورد؛ بى آن که سخنى نو در این باره گفته باشد. آن چه صدرالدین شیرازى به اختصار درباره سیاست آورده، فاقد کمترین اهمیت است. صدرالدین شیرازى، واپسین نماینده اندیشه عقلى و اوج انحطاط اندیشه سیاسى در ایران بود و در میان پیروان مکتب او هیچ دانشمند با اهمیتى، نه در اندیشه فلسفى و نه در تأمل در سیاست، به وجود نیامد(همان).
دکتر حقیقت نیز که یکی از مخالفان امکان اندیشه سیاسی ملاصدرا به معنای خاص الخاص است، در تبیین مراد خود، قائل به این است که برای پاسخ به این سؤال که آیا ملاصدرا داراى اندیشه سیاسى بوده یا نه، باید مراد خود از «اندیشه سیاسى» را روشن کنیم. به نظر مى‏رسد این اصطلاح داراى معناى عام، خاص و خاص الخاص باشد. اندیشه سیاسى به معناى عام، هر گونه تأمل در باب سیاست را شامل مى‏شود، خواه این تأمل توسط متفکر حرفه‏اى انجام شده باشد، خواه توسط متفکرى غیر حرفه‏اى. به همین علت، سخن گفتن از اندیشه سیاسى (و نه فلسفه سیاسى) در اوستا، دیوان برخى شعرا(مثل موش و گربه عبید زاکانى) و یا در یادداشت‏ هاى خصوصى دولتمردان، صحیح و مجاز است.
اندیشه سیاسى به معناى خاص، تنها تأملات تخصصى اندیشمندان سیاسى را در بر مى گیرد. بنابراین خاطرات سیاستمداران و اشعار سیاسى شعراى غیر حرفه اى از این تعریف خارج مى شود. این تعریف به خودى خود اعم از آن است که مجموعه اى نظام مند و جامع از مباحث سیاسى را در برداشته باشد یا تنها به برخى از مسائل تخصصى در این زمینه بپردازد. بنابراین اندیشه سیاسى به معناى خاص الخاص، آن گونه تأملات در باره سیاست و حکومت است که علاوه بر انسجام و نظام‏مندى، از جامعیت و شمول نیز برخودار باشد.
به طور مثال، فارابى و افلاطون(در بین فلاسفه سیاسى) و نائینى و امام خمینى‏(در بین فقهاى سیاسى) داراى اندیشه سیاسى به معناى اخیر بوده‏اند. ملاصدرا نیز بدون شک، داراى اندیشه سیاسى به معناى اول و دوم بوده؛ زیرا به شکل تخصصى به مباحث سیاسى پرداخته است. این که آیا صدرا داراى اندیشه سیاسى به معناى سوم (اندیشه سیاسى جامع) بوده است یا خیر. به اعتقاد دکتر حقیقت، پاسخ به این سؤال، منفى است. به گفته ایشان رجوع به آثار ملاصدرا مى‏تواند بهترین شاهد این مدعا تلقى شود(همان).
از دیگر مخالفان اندیشه سیاسی ملاصدرا می توان به دکتر خسروپناه اشاره کرد. وی قائل به این است که تحقق فلسفه سیاسی متعالیه، ممتنع است و نمی توان فلسفه سیاسی متعالیه را در خارج نشان داد. به گفته ایشان، مقایسه فلسفه صدرا با فلسفه سیاسی یا فلسفه سیاست نشان می دهد که مقصود ملاصدرا، فلسفه امر سیاست است و نه فلسفه علم سیاست. بنابراین، می توان این گونه نتیجه گیری کرد که از دید این محقق، صدرا و شارحان حکمت متعالیه، تاکنون فلسفه ای سیاسی که کاملاً مبتنی بر اصول حکمت متعالیه باشد، تأسیس نکرده اند. البته ذکر این نکته هم قابل توجه است که ایشان معتقدند حکمت متعالیه، فاقد توان و قابلیت در زمینه تأسیس فلسفه سیاسی نیست، بلکه در عمل، چنین کاری انجام نشده است(سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه / پیشین).
ج) میانه روهای امکان اندیشه سیاسی ملاصدرا:
در این طیف نیز می توان افرادی را همچون دکتر فیرحی و دکتر میراحمدی را نام برد که هر چند در این دسته، افراد کمتری می گنجند، اما نظرات این طیف نیز خواندنی است. دکتر میراحمدی، قائل به این است که اندیشه سیاسى ملاصدرا، به‏عنوان اندیشه سیاسى منسجم، توانسته خودش را نشان بدهد؛ ولى در ذیل اندیشه فارابى، چون دو بحث اساسى وجود دارد: جایگاه فلسفه در زندگى سیاسى و رابطه‏اش با فقه سیاسى. به گفته ایشان اگر قول قائلین به اندیشه سیاسی ملاصدرا درست باشد، بنابراین، ملاصدرا هم مثل فارابى است، یعنى کلیات را به فلسفه ارجاع مى‏دهد و جزئیات را به فقه. اگر این درست باشد هیچ نوآورى در آن نیست و همان کار فارابى و تعاضد عقل و شرع است. نکته دیگری که دکتر بدان اشاره می کند، این که ملاصدرا، درست است که حکمت متعالیه را تأسیس کرده، امّا حکمت سیاسى را تأسیس نکرده است(اندیشه سیاسى صدرالمتألهین‏ / نجف لک زایی / علوم سیاسی / ش ۱۴).
دکتر فیرحی نیز اندیشه سیاسی صدرا را اقتدارگرایانه می داند، و اندیشه سیاسى صدرالمتألهین را نوعى تکرار و تجدید سنت فکرى فارابى و ابن سینا تلقى مى‏کند. همچنین او را مسئول انتقال این ویژگی به گفتمان اجتهاد تلقی می‌کند(اندیشه سیاسى ملاصدرا؟ / پیشین). یعنی شبیه به همان نظری که دکتر میراحمدی در این باب دارد.
در خاتمه، لازم به ذکر است که به دلیل عدم تطویل در نوشتار، برخی از مستندات و افرادی را که می شد آنها را در این طیف های سه گانه قرار داد، حذف کردیم.

©2023 . All Rights Reserved